پیرمرد و پرنده
پنجشنبه 22 خرداد 1393 21:11
پیرمردی تنها در کلبه ای قدیمی در دل جنگل زندگی میکرد، یکروز پیرمرد برای آوردن آب به چشمه رفته بود که پرنده ای زخمی رو دید روی زمین افتاده، اون رو برداشت و باخودش به کلبه برد. چند روزی گذشت تا پرنده سرحال شد و با پیرمرد هم صحبت شد. حالا پرنده شده بود همه کس و کار و همه چیز پیرمرد، هربار که صدای آواز وخنده پرنده بلند...